loading...
none
anonymous بازدید : 68 دوشنبه 08 دی 1399 نظرات (0)


اتاق فرار یک بازی ایده آل برای آن دسته از افرادی است که همیشه آرزو داشتند تا به جای نقش اول  ویدیو گیم، کتاب یا یک فیلم مورد علاقه‌شان بودند. این بازی را می‌توان به صورت چند نفره انجام داد، شما و دوستانتان در یک اتاق حبس می‌شوید و باید با حل معما و روبه‌ رو شدن با چالش‌های مختلف راه فرار را پیدا کنید. هر اتاق، چندین سناریوی مختلف دارد مثل فرار به عنوان یک جاسوس بین­‌المللی، گریز از یک خانه جن زده یا حتی فرار از یک مقبره مصری. بازیکنان باید از معما­ها، راهنمایی ها و سرنخ های موجود در اتاق­‌ها استفاده کنند و در زمانی محدود زاه فرار از اتاق را پیدا کنند. در این مقاله به معرفی این بازی و تاثیر آن بر ذهن می‌پردازیم. 


اتاق فرار از کجا شروع شد؟


اولین اتاق فرار مدرن توسط یک انتشارات ژاپنی به نام SCRAP در کیوتو به وجود آمد و به صورت یک بازی 5-6 نفره در یک اتاق انجام شد، اما حالا SCRAP  با رویدادهای فرار چند هزار نفره در یک مکان مشترک شناخته می­شود. از آن زمان این بازی تبدیل به یک رویداد بین‌­المللی شده و در بیش از 60 کشور جهان از جمله ایران اجرا می­شود.


برخی از مزایای اتاق فرار برای سلامتی ذهن


یادگیری مسائل جدید


پیدا کردن و کشف حقایق جدید و آموزش آن به دیگران در ذات انسان است. در دوره مدرن که سرعت و بازده بالا حرف اول را در جهان می­زند، ما از مطالعه کتب قطور فاصله گرفته و فرصت خواندن این مطالب را نداریم. در اتاق فرار ما به صورت مستقیم و محسوس محیط را تجربه کرده و در آن غوطه ور می‌­شویم. محیطی که ما را ترغیب به تعامل فیزیکی با تکنولوژی ها، متون و کدها می­کند. یک تجربه تعاملی واقعی که همتا ندارد.

در ادامه ما به مزایای اتاق فرار برای سلامتی می پردازیم.


تحریک حواس


زیبایی اتاق فرار این است که شما مرکز تحرکات هستید. این زمانی است که شما بیشتر از بینایی، لامسه، بویایی و دیگر حواس خود نسبت به محیط استفاده می­کنید. زمانی که شما وارد اتاق فرار می شوید، حواس‌تان تحریک می­شود، چرا که غریزه بقا در شما فعال شده و با تیم خود شروع به پیدا کردن راه خروج می­کنید.


بهینه سازی مهارت های حرکتی


حل کردن پازل ها باعث بهینه سازی مهارت های حرکتی می­شوند، که گاهی اوقات به اصطلاح، آن را "هماهنگی دست و چشم" و یا "آگاهی فضایی" نیز خطاب می­کنند. همانطور که ما رشد کرده و بزرگتر می­شویم، آگاهی ما نیز از دنیای اطراف افزایش پیدا می­کند. تعامل و فعالیت های منحصر به فرد این بازی به بهینه سازی مهارت هایی از قبیل تخمین فاصله و واکنش های فیزیکی به موقع  کمک می­کند. حل پازل ها در دنیای سه بعدی در اتاق فرار موقعیت هایی را فراهم می­کنند که فعالیت­های اجتماعی زیادی،  توانایی فراهم کردن آن را ندارند.


افزایش توانایی در برقراری ارتباط و تعامل اجتماعی


انسانها به تعامل اجتماعی نیاز دارند و این در غریزه ماست. هنگامی که تحت فشار قرار می گیریم، برای حل چالش‌ها مجبور به تعامل با محیط اطراف می شویم. اتاق فرار هایی مثل اسکیپ کیوب، تیم ها را در شرایطی قرار می­دهند که تعامل اجتماعی، برای پیروزی در آنها حیاتی است. از آنجایی که ما در دنیای دیجیتال غوطه ور هستیم، صحبت کردن به صورت رودررو ممکن است روز به روز برای ما کمتر اتفاق بیفتد، اتاق­های فرار، ما را به مشارکت در بحث‌­ها و مکالمه با یکدیگر ترغیب می­کنند.


افزایش توانایی حافظه


همانطور که همگی می دانیم، با افزایش سن حافظه ما با مشکلاتی روبرو می­شود. پازل ها و چالش ها می­توانند یک راه عالی برای تقویت حافظه باشند، چرا که در تعامل با کدها، نماد­ها و یا زبان همراه هستند، بعضی از اتاق های فرار مثل اتاق فرار اسکیپ کیوب  شما را ملزوم به تمرکز و صرف انرژی برای به یاد سپردن برخی اطلاعات و استفاده از آنها در مراحل بعدی بازی میکنند. این تمرین می تواند تاثیر مثبت بسزایی بر روی تقویت حافظه داشته و به ما در زندگی روزمره کمک شایانی کنند.


افزایش آگاهی


از آنجایی که ما در فضایی ناشناخته شروع به اکتشاف می کنیم و از دنیای روزمره خود به صورت موقت فاصله گرفته و در دنیایی جدید مجبور به کسب اطلاعات و استفاده از آنها به صورتی منحصر به فرد برای پیروزی در چالش­‌ها می­شویم، این امر باعث تقویت توانایی جذب اطلاعات و استفاده موثر­تر از آنها می­شود.


افزایش حس شادی و رضایت از زندگی


با اطلاعات جدیدی که کسب و به صورت خلاقانه از آن استفاده کردیم، بعد از خروج از اتاق فرار حس رضایت و لذت زیادی خواهیم داشت، هنگامی که در حال حل چالش ها در اسکیپ روم  هستیم آدرنالین خون ما افزایش پیدا کرده و هنگام خروج از اتاق حس موفقیت به ما دست خواهد داد.

امروزه در بسیاری از کشور ها از جمله ایران اتاق فرار وجود دارد و مخاطبان زیادی را جذب خود کرده است، مجموعه اسکیپ کیوب با چهار شعبه (توچال، بلوار دماوند، ایران مال، اپال) با هفت اتاق فرار جذاب، در این زمینه جزو تیم های موفق است.

اتاق‌ فرارهای این مجموعه شامل:


  •   اتاق فرار   Ocean Six: برگرفته از فیلم های Ocean’s Eleven  به مدت زمان 70 دقیقه شما را به چالش میکشد.

  •  اتاق فرارDead End: الگو گرفته از سری بازی های Silent Hill  شما را به مدت 90 دقیقه با ترس و دلهره به کشف معماها و حل آنها فرا می خواند

  •  اتاق فرار   Los santos: پلیسی و سیاسی و بسیار دشوار به مدت 90 دقیقه هوش شما را زیر ذره بین قرار می­دهد.

  • اتاق فرار Behind The Bars: بر پایه داستانی از جنگ جهانی دوم، شما باید از زندان نازی ها فرار کنید.

  •   اتاق فرار  Blow your Candles: در 70 دقیقه باید معمای یک قتل را به سرانجام برسانید.

  •    اتاق فرار  Movie Night: براساس اتفاقی واقعی در سال 2012.

  •    اتاق فرار My name is Sydney: مرتبط به سناریوی Dead End  تدوین شده و 75 دقیقه مملو از ترس و دلهره.



 

anonymous بازدید : 237 دوشنبه 08 دی 1399 نظرات (0)

 تاریخچه عکاسی با دوربین

 

عده‌ای بر این باورند که عکاسی تنها با استفاده از دوربین و لنز انجام می‌شود، اما واقعیت این است که هنر عکاسی  در زمان‌های قدیم، بسیار قبل‌تر از روی کار آمدن اولین کمپانی ساخت دوربین به نام  کداک در سال 1888، کشف شده و مورد توجه قرار گرفت. دوربین تاریک خانه‌ای (Camera Obscura) به عنوان اولین دوربین بدون لنز شناخته می‌شود. این دوربین که شامل یک جعبه و یا اتاقی تاریک با یک سوراخ ریز در یکی از ابعاد آن می‌شد، وسیله‌ای بود که  ارسطو و اقلیدس سعی داشتند با آن باور غلطی که در بین مردم رایج بود را تغییر دهند. در زمان یونان باستان، مردم فکر می‌کردند که اشیاء به واسطه نوری که از چشم ساطع می‌شود، قابل دیدن هستند. آن ها، صفحه‌ای نیمه مات در پشت دوربین تاریک خانه‌ای قرار دادند و سعی کردند تا با اثبات دیده شدن تصویر به کمک بازتاب نوری که از آن به صفحه می‌تابد، خلاف این باور غلط را ثابت کنند. کشف پدیده دوربین تاریک خانه‌ای آغازی بود برای تکامل عکاسی و پیدایش دوربین عکاسی. در این مقاله نگاهی داشتیم به این هنر پرطرفدار.

 

عکاسی با دوربین



واژه عکاسی در زبان انگلیسی فتوگرافی (Photography) نامیده می‌شود و از دو بخش فوتو و گرافی تشکیل شده است. در زبان یونانی فوتو به معنای نور و گرافی به معنای نمایش چیزی با استفاده از خط و یا نگارش می‌باشد. بنابراین معنی لغوی فتوگرافی را می‌توان نقاشی با نور شرح داد. اما اگر بخواهیم مفهوم خاص و جامع تری برای این واژه بیان کنیم، عکاسی را ثبت لحظات و ایجاد تصویری از آن، می‌خوانیم. عکاس نیز شخصی است که با هنر خود و در نظر گرفتن فاکتورهایی خاص، به ثبت لحظات می‌پردازد.

از چند قرن پیش که بشر موفق به ثبت لحظات با استفاده از وسیله ای به نام دوربین شد،  عکاسی به یکی از محبوب‌ترین و شناخته شده‌ترین فعالیت‌های هنری تبدیل گشت و پس از آن عکاسان زبده‌ای مانند عباس عطار در ایران و هانری کارتیه برسون، اَرون سیسکیند و من رِی ( از دوستان صمیمی سالوادور دالی) در سایر نقاط جهان ظهور کردند.عکاسی در زیر مجموعه هنرهای ترسیمی قرار می‌گیرد و به هنر سوم هم مشهور است. 

  

 

 عناصر سه گانه دوربین عکاسی چه هستند؟

 

گرفتن دوربین به دست و عکس گرفتن از هر پدیده و صحنه‌ای که پیش روی ماست را نمی‌توان هنر عکاسی خواند. عکاسی با دوربین اصول و قواعدی دارد که هر عکاسی ملزم به دانستن آن‌‌ها می‌باشد. نور مهم‌ترین فاکتور در عکاسی است که بر اساس آن بسیاری از قابلیت‌های دوربین تنظیم می‌شود. دریچه دیافراگم، ایزو و سرعت شاتر عناصر سه گانه دوربین هستند که وظیفه تنظیم نور و کیفیت تصویر را دارند.

 

 

 دریچه دیافراگم

 

دیافراگم دریچه‌ای در لنز دوربین است که وظیفه رساندن نور به حسگرها و تنظیم میزان نور دریافتی را بر عهده دارد. هر چقدر دریچه بزرگ‌تر باشد نور بیشتری به حسگر می‌رسد، در این هنگام می‌توان با زیاد کردن سرعت شاتر، میزان نور ورودی را کنترل کرد.

 

 

 ایزو (ISO)

 

ایزو میزان حساسیت دوربین به نور را کنترل می‌کند. هر چه ایزو بالاتر باشد، نور دریافتی بیشتر بوده و تصویر دانه دار می‌شود. به همین خاطر عکاسان حرفه‌ای تلاش می‌کنند تا ایزو از 1000 بالاتر نرود.

 

 

 سرعت شاتر

 

پرده‌ای که در داخل دوربین DSLR وجود دارد، شاتر نامیده می‌شود. مدت زمانی که شاتر باز می‌شود تا نور به حسگر برسد را سرعت شاتر می‌گویند. اگر سرعت شاتر بسیار زیاد باشد، می‌توان با دوربین قطره آب در حال چکیدن را منجمد کرد. اما هنگامی که سرعت شاتر پایین باشد، تا هنگام بسته شدن شاتر هر نوری  که جلوی لنز قرار داشته باشد را ثبت می‌کند و به همین خاطر اجسام در حال حرکت تار می‌شوند.

 

 

 چه دوربینی برای من مناسب است؟

 

خرید دوربین و انتخاب بهترین برند آن دغدغه بسیاری از عکاسان تازه کار و کسانی است که به تازگی شروع به یادگیری عکاسی کرده‌اند. قبل از تهیه دوربین مورد نظرتان بهتر است سه سوال را از خودتان بپرسید و بر اساس پاسخ‌هایتان دوربین مناسب را تهیه نمایید.

 

 

 چه کاری با دوربین می‌خواهید انجام دهید؟

 

اگر به عکاسی به چشم یک سرگرمی و حرفه نگاه می‌کنید، دوربین دیجیتال تک لنزی بازتابی (DSLR) بدون آینه برای شما بهترین گزینه است. اما اگر قصد تان درست کردن فیلم، ویدیو های کوتاه و وبلاگری می‌باشد، دوربین های بدون آینه می‌تواند گزینه مناسبی برای شما باشد. چنانچه دوربین را فقط برای گرفتن عکس‌های معمولی و استفاده خانوادگی احتیاج دارید، پس دیگر خودتان را درگیر نکات پیشرفته و تکنیکی نکرده و یک دوربین کامپکت یا P&S تهیه کنید!

 

 

  مهارت عکاسی شما در چه سطحی است؟

 

اگر همچنان در حال یادگیری عکاسی هستید و مهارت تان هنوز جای رشد دارد، یک دوربین مبتدی DSLR و یا دوربین بدون آینه ایده آل‌ترین برای شما است. چرا که لنز آن قابل تعویض و بسیاری از تنظیمات آن دستی می‌باشد و به شما این فرصت را می‌دهد تا هم زمان با رشد و پیشرفتتان، قابلیت‌های جدیدی نیز به دوربین اضافه کنید.

 

 

  تا چه میزان می‌خواهید برای خرید دوربین هزینه کنید؟

 

بسیاری از افراد هزینه‌های گزافی را برای خرید دوربین‌های بسیار پیشرفته صرف می‌کنند، درحالیکه به بسیاری از قابلیت‌های دوربین نیازی ندارند. معیارهای یک دوربین خوب را کاربرد و هدف شما از عکاسی تعیین می‌کند. به همین دلیل توصیه ما این است که قبل از این که برای خرید بهترین دوربینی که معرفی می‌شود، اقدام کنید، به این فکر کنید که چه دوربینی کار شما را راه انداخته و کیفیت مطلوب را به شما ارائه می‌دهد.

 

anonymous بازدید : 218 شنبه 06 دی 1399 نظرات (0)

کسانی که اتاق فرار لوس سانتوس رو بازی کردن میدونن که این سناریو در رابطه با یک عملیات تروریستی توسط داعش در دور دوم انتخابات آمریکاست و شرکت‌کننده‌ها باید پیش از هرچیز، روز و محل وقوع سانحه رو تشخیص بدن و جلوی عملیات رو بگیرن.

 

لازمه ی طراحی بازی این بوده که حال و هوای سال ۲۰۲۰ در آمریکا و باقی نقاط جهان تا اندازه‌ای پیش‌بینی بشه و در تار و پود داستان بازی قرار بگیره. اما در بعضی موارد این پیش‌بینی‌ها به طرز عجیبی به واقعیت نزدیکه!

بدون شک جذاب‌ترین پیش‌بینی‌ای که درست از آب درومده وجود یک ویروس واگیردار در دنیا و آمریکاست که باور کنید خود ما رو هم شگفت زده کرده!

 

البته در بازی اسمی از ویروس برده نمی شه و منشأ اون نه کشور چین، که کشورهای جنگ‌زده و سوریه تعریف می شه. علت وجود ویروس هم با توجه به اینکه تو میدون جنگ و سوریه اکوسیستم جانوران خاصی وجود نداره ، قطعا خفاش پیش‌بینی نشده و با یک سری توضیحات بیوشیمیایی مختصر ازش رد شده. تاریخ شیوع ویروس هم کمی عقب تر از کرونا و در اکتبر ۲۰۱۹ پیش‌بینی می‌شه، که البته امروزه در اخبار می‌بینیم تاریخ اولین مشاهدات و مستندات مربوط به کووید-۱۹ مدام عقب‌تر میره و حتی در حال حاضر با توجه به گزارش BBC ، گویا اولین مورد به کشور فرانسه ، شهر پاریس، در تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۹ برمیگرده. مردی ۵۰ ساله که بیماریش به اشتباه ذات الریه تشخیص داده میشه، اما به هر حال جون سالم بدر میبره و امروز سالم و سرحاله.

یک سؤال نسبتا بی ربط شاید ، خودتون جواب بدید ، این مرد که در واقع هم اولین نفریست که به این ویروس مبتلا شده و هم اولین نفری که جون سالم بدر برده باید خوش شانس بنامیمش یا بدشانس ؟

بگذریم. بر گردیم به پیش‌بینی های اسکیپ کیوب و ویروس کرونا . طراح اسکیپ کیوب یک نکته‌ی دیگه رو هم خیلی خوب پیش‌بینی می کنه، که بیشتر از اینکه بخوایم برداشت کنیم لابد جادو جمبل بلده باید بپذیریم که شناخت خوبی نسبت به ترامپ و خلقیاتش داشته. و اون اینه که در طول این بیماری، با وجود اینکه سازمان غذا و دارو آمریکا، FDA، هنوز دارویی رو تأیید نکرده، ترامپ ازش دفاع میکنه و مردم و ارگانها رو تشویق به استفاده از اون دارو می کنه.

این شما رو یاد خاطره ی خاصی نمی اندازه؟

این دقیقا تیتر اخبار Euro News در تاریخ ۲۰/۵/۲۰۲۰ هست :  << ترامپ از مصرف داروی تأیید نشده برای پیشگیری از کرونا دفاع کرد. >>

مابقی پیش‌بینی ها خیلی به ویروس مربوط نمیشه و به موارد دیگه‌ای اشاره داره که باز یکی در میون شاید درست و غلط از آب درآمده باشه. برای مثال خوب بزرکترین پیش‌بینی غلط اسکیپ کیوب مربوط به خود ابوبکر بغدادی می شه که آمریکا و ترامپ رو تهدید به عملیات تروریستی می کنه که خوب … مشترک مورد نظر دیگر در دسترس نمی باشد و به لطف همین ریاست جمهوری در حال حاضر احتمالا در اعماق جهنم در کنار همدستان و رفیق رفقاش به سر می بره. خیلی هم پس نباید بهش بد بگذره ، نه؟

پس باز این سؤال نسبتا بی ربط رو شما جواب بدید که حتا اگر جهنم باشید ، اما با دوستان و مریدان و خلاصه طرفداراتون باشید فکر می کنید چه حال و هوایی دارید؟ راضی هستین؟ دماغتون اصطلاحا چاقه یا چی؟

بگذریم. یه پیشگویی دیگه هم که درست بوده رو اشاره کنیم و تمومش کنیم که خیلی هم بازی رو براتون اسپویل نکرده باشیم. اونم شرایط تظاهرات و راهپیمایی های متعدد علیه ترامپ و دولتشه که خوب واقعا کل ۴ سال ریاست جمهوریش همین بوده. دوست طراحمون زحمت خیلی خاصی در این رابطه نکشیده. همه ی اینارو گفتیم که اول از همه باز یه بار دیگه تو گوشتون از اسم کرونا خونده باشیم و بگیم لطفا خواهشا بیشتر مراقب خودتون و اطرافیان و جامعتون باشید. به پروتکل ها پایبند باشید و رعایتشون کنید و دوم اینکه اگه تا الان هنوز سناریوی لوس سانتوس رو تجربه نکردید، به خودتون بیاید و این بازی رو که متفاوت از هر اتاق فرار دیگریست رو تجربه کنید. سخته! خیلی سخته! ولی واقعا جذابه! کل مزه‌اش به آخر بازی، و رمز گشایی و حل پرونده‌ی تروریستی شه! برای رزرو اتاق فرار لوس سانتوس کلیک کنید.

 

 

 

 

 


anonymous بازدید : 67 شنبه 06 دی 1399 نظرات (0)

جهان بدون موسیقی شاید جایی بود کسالت آور، موسیقی قطعا پدیده‌ایست که زندگی را زیباتر کرده و گاهی اوقات مانند پناهگاهی برای فرار از روزمرگی و مشکلات است.

موسیقی کلاسیک را بسیاری سرآمد این هنر می‌دانند، زادگاه هنرمندانی که می‌توان آنها را نابغه خواند. آثار این هنرمندان نام آشنا به نوعی دنیا را تحت تاثیر خود قرار دادند و تحولی بپدند در دنیای رنگارنگ موسیقی. کنسرتوها یا قطعات موسیقی  زیبا و بسیار نام آشنایی در دنیای موسیقی وجود دارند، قطعاتی که نام‌های بزرگی در پشت ساخت‌شان قرار گرفته، اما اینکه کدامیک بهترینند شاید انتخاب سختی باشد. در این مقاله به معرفی بهترین کنسرتو‌های موسیقی پرداختیم. 

 

● کنسرتوی امپراطور اثر بتهوون 

 

آخرین اثر پیانوی بتهوون، قطعه‌ای مهیج، اصیل، چالش برانگیز و البته فراموش نشدنی است که در بین سالهای ۱۸۰۹ تا ۱۸۱۱ نوشته شد و یکی از پنج ساخته‌ی بتهوون با پیانو بود که متاسفانه خود او موفق به اجرای آن نشد. این قطعه اما بر خلاف اسمش هیچ ارتباطی با هیچ امپراطوری ندارد و در واقع بتهوون آن را برای رادولف، که حامی اصلی اش در آن زمان بود، ساخته است. این کنسرتو به طور غیر معمولی با کادِنزا (نوازندگی انفرادی) شروع می‌شود و با حرکتی آهسته و بهشت گونه ادامه می‌یابد و در انتها  پایانی بهاری را با خود دارد.

 

 

● کنسرتو کلارینت اثر موتزارت

 

شاید بتوان گفت هیچ آهنگسازی نتوانسته برای کلارینت قطعه‌ای به مانند کنسرتوی موتزارت بنویسد. موتزارت در هر مرحله بهترین ویژگی‌های این ساز را به نمایش می‌گذارد. این قطعه بی شک یکی از بزرگترین و باشکوه ترین قطعات تاریخ موسیقی است و از سه بخش تند و بانشاط (Allegro)، ملایم وآهسته (Adagio) و دوباره با نشاط (Rondo: Allegro) تشکیل شده است.

 

 

● کنسرتوی ویولون اثر برامس

 

کنسرتوی ویولونِ برامس در بین قطعات عاشقانه، واقعا یکی از بی نظیرترین هاست. این قطعه دامنه‌ی احساسی فوق العاده ای دارد که ویولون آن را به نحوی شایسته خلق کرده است.

برامس این کنسرتو را برای دوست صمیمی‌اش یوزف یواخیم  نوشت، که ویولونیستی بزرگ در دوران خود بود.

 

 

● کنسرتوی ارکسترا اثر بارتوک 

 

هیچ سولیستی در این کنسرتو وجود ندارد، اما همه‌ی سازها نقش مهمی را  در این قطعه ایفا می‌کنند و اثری بی‌نظیر، آمیخته به شکوه، احساسات و نبوغ را در پنج بخش ارائه می‌دهند. بارتوک و خانواده‌اش در ۱۹۴۰ از اروپای جنگ زده به ایالات متحده رفتند و مدت‌ها برای گذران زندگی با چالش‌های مختلف دست و پنجه نرم می‌کردند، بعدها بارتوک به ارکستر سمفونیک بوستون پیوست و با استقبالی بی نظیر رو به رو شد و در ۱۹۴۴ این قطعه را در این ارکستر به اجرا درآورد که از آن زمان تاکنون، یکی از محبوب ترین کنسرتو‌های موسیقی است.  

 

 

● کنسرتوهای براندنبورگ اثر باخ 

 

 کنسرتوی براندنبورگ باخ، مجموعه‌ای شامل شش قسمت است که هر شش  کنسرتو، لایق قرار گرفتن در بین بهترین‌های دنیا هستند. هر کدام از این قطعات برای سازهای مختلفی ساخته شده اند. به طور مثال، در سمفونی شماره ۵ ویولون، فلوت و هارپسیکورد سازهای اصلی هستند.

تاریخ ساخت این قطعات مشخص نیست، باخ نسخه خطی آنها را در ۱۷۲۱ منتشر ساخت اما ممکن است که این کنسرتو را چند سال قبل از آن نوشته باشد.

 

 

● کنسرتوی ویولون سل اثر الگار

 

صدای واضح و رنج گسترده‌ی ویولون سل، برای آهنگسازان بسیار الهام بخش بوده و الگار هم از این موضوع مستثنی نیست. در این کنسرتو، او از حداکثر قابلیت های ویولون سل بهره برده و با استفاده از زبان موسیقی بی نظیری که منحصر بفرد به خود اوست، لحظاتی از شکوه، اشتیاق و اضطراب را مجسم می‌سازد. این قطعه آخرین کار بزرگ الگار بود که در ۱۹۱۹ ساخته شد، اما در ابتدا تنها نمایشی پر سر و صدا بود و دهه‌ها طول کشید تا محبوبیت امروزش را بدست آورد، محبوبیتی که آن را مرهون ژاکلین دوپره و زحماتش برای بازسازی و تنظیم این قطعه است.

 

 

 

● کنسرتوی ترومپت اثر هایدن 

 

درخشان ترین ساز که توسط آفتابی‌ترین آهنگساز به کار گرفته شده! چه چیزی را می‌توان درباره‌ی کنسرتوی ترومپت هایدن دوست نداشت؟ این قطعه زیبا را هایدن در ۱۷۹۶ برای دوستش آنتون ویندیگر که استاد و سازنده‌ی ترومپت بود ساخت. این کنسرتوی سه بخشی، نشاط و ذوق بی نظیری را با مخاطبان خود به اشتراک گذاشته و نهایت توانایی موسیقیایی ترومپت را نمایش می‌دهد.

 

 

● کنسرتوی چهار فصل اثر ویوالدی

 

همه‌ی ما چهار فصل ویوالدی را بارها شنیدیم و همین شاید دلیلی باشد برای اینکه ندانیم چه قطعه‌ی بی نظیری است. در این قطعه در واقع چهار کنسرتو یکی شده و هر بخش به یک فصل سال اختصاص می‌یابد. هر یک از بخش‌ها با تصویرسازی شاعرانه‌ای که موسیقی مجسم می‌سازد، همراه است، از آواز پرندگان بهاری تا طوفان تابستانه و لغزش اسکیت بازها در میانه‌ی زمستان. این قطعه در سال ۱۷۲۵ در آمستردام منتشر شد، هر چند ویوالدی آن را ۸ یا ۹ سال قبل از آن ساخته بود.

کنسرتوی چهارفصل جدالی بین هارمونی و نبوغ و در نهایت ترکیبی بی نظیر از هر دوی آنهاست.

 

 

● کنسرتوی شماره ۲ پیانو اثر راخمانینوف

 

کنسرتوی شماره ۲ پیانو اثر سرگئی راخمانینوف روسی را می‌توان یکی از بهترین قطعات موسیقی طول تاریخ دانست. کنسرتویی که از اولین تا آخرین نت آن، شاهکاری بی نظیر است.  ترکیبی فوق العاده از تکنوازی و همنوازی ، طوفانی از احساسات که به طرزی الهام بخش با موسیقی تنیده شده و قلب شنونده را با خود همراه می‌سازد.

راخمانینوف، پس از سالها شکست موسیقیایی به خصوص در سمفونی شماره یک خود،  در سال 1901 موفق به نوشتن نسخه اولیه این قطعه‌ی بی نظیر شد و دنیای موسیقی را تحت تاثیر خود قرار داد.

 

 

● کنسرتوی ویولون اثر سیبلیوس

 

لیست ما کامل نخواهد بود مگر با ژان سبیلیوس، آهنگساز مطرحی که آرزو داشت ویولونیستی حرفه‌ای شود اما می‌توان گفت که خیلی موفق نبوده! البته  بعضی با کمی غرض اینگونه از او یاد می‌کنند، اما سیبلیوس انتقام این حرف را با کنسرتوی ویولونی که در سال ۱۹۰۴ نوشت، از منتقدان خود گرفت! دونالد تووی، منتقد موسیقی این قطعه را پولونایزی (نوعی رقص لهستانی) برای خرس‌های قطبی توصیف کرد و گفت که این قطعه به مانند یخ‌های فنلاند، زادگاه سیبلیوس برق می‌زند.

این کنسرتو از سه بخش تشکیل شده : نشاط انگیز ملایم (Allegro moderato)، ملایم (Adagio) و تند و نشاط انگیز (Allegro).  این اثر منحصر بفرد برای تکنوازها چالشی همه جانبه است و همین آن را به یکی از بهترین‌های دنیا تبدیل کرده. 


anonymous بازدید : 215 سه شنبه 02 دی 1399 نظرات (0)

انگلیسی زبان شیرینیه  و مثل هر چیز دیگه‌ای وقتی حرفه‌ای میشی جذاب و جذابتر میشه  ،یکی از مسائلی که می‌تونه خیلی کمک کنه به انگلیسی صحبت کردن اون هم به صورت حرفه‌ای، اصلاحات  هستن که اگه ازشون  در موقعیت‌های به جا استفاده کنیم،  میتونیم احساسات و یا منظورمون رو خیلی خوب و روشن‌ بیان کنیم و حتی انگلیسی زبان‌ها رو هم تحت تاثیر قرار بدیم! 

تو این مقاله ۱۰ تا اصطلاح رایج بریتانیایی و کلاسیک رو بهتون معرفی می‌کنیم، این اصطلاحات تو موقعیت‌ها و سناریوهای مختلفی استفاده میشن و بین کسانی که با لهجه بریتیش صحبت میکنن، خیلی رایج تر هستن تا آمریکایی‌ها! 

 

 

 

 

 

DON’T GIVE UP THE DAY JOB

 

 

فرض کنید که تازه یه کاری رو شروع کردید، و یا چیزی رو برای اولین باره که داره امتحان می‌کنید و خوب هم پیش نمیرید! یکی میاد بهتون میگه " don't give up the day job!"  که شاید به نظر برسه داره بهتون مشاوره مالی میده! ولی خب منظورش اینه که با این رویه‌ای که دارید پیش میرید قرار نیست اتفاقی بیفته! به طور کلی از این اصطلاح زمانی استفاده میشه که کسی داره کاری رو انجام میده ولی انقدر بده که بعید به نظر میرسه موفق بشه!

 

 

Example: “After he failed to play Wonderwall by Oasis on his acoustic guitar at the party, we advised him not to give up his day job”.

 

 

 

 

WIND-UP MERCHANT 

 

 شما هم ممکنه کسی رو بشناسید که با حرفاش بقیه رو ناراحت میکنه و بعدش میگه "بابا شوخی کردم!"، انگلیسیا به اینجور آدما میگن : "wind-up merchant"! تو فضاهای مجازی هم معادل این اصطلاح رو trolls  (ترولز)   میگن! 

خلاصه که اینجور آدما واسه تفریح خودشون، بقیه رو شوخی شوخی ناراحت میکنن و خیلی "wind-up merchant" تشریف دارن! 

 

Example: “Steven’s smart, but he’s such a wind-up merchant; he knowingly offends us just so he can laugh at us for being upset”

 

 

SPANNER IN THE WORKS

 

 

وقتی کسی یا چیزی یهو سر راه نقشه‌هاتون سبز میشه از این اصلاح استفاده کنید! در اصل این جمله وقتی به کار میره که یه چیزی وارد موتور ماشین و یا قسمت‌های دیگه‌ش میشه و اونو از کار میندازه! البته هر اتفاقی تو زندگی که باعث عقب افتادن کاری بشه به عنوان  spanner in the works به حساب نمیاد! واتفاقاتی رو میگن که منجر به مشکلات واقعی بشن.

 

Example: “Mick is usually great, but the fact that he wants to come over the same week as my parents makes him a real spanner in the works”

 

 

 

TAKE THE BISCUIT 

 

 

اگر هر چیزی یا کسی خیلی شمارو اذیت و برانگیخته کنه، و یا در نوع خودش خیلی احمقانه باشه، میتونید اصطلاح "take the biscuit" رو استفاده کنید که معادل آمریکاییش هم میشه  "take the cake ". تنها تفاوت بین این دوتا جمله اینه که آمریکایی ها تو موقعیت‌های مثبت ازش استفاده می‌کنن ولی انگلیسی‌ها وقتی یه اتفاق منفی‌ای میفته! 

 

 

Example: “I was mad when you didn’t do anything for the group project, but you really took the biscuit when you didn’t even show up for our presentation”.

 

 

:OVER-EGG

 

 

تو فارسی بهش میگیم "از شور به در کردن!" یعنی رو یه کاری انقدر فکر و انرژی و زمان میذاری و انقدر تکرارش میکنی که خراب میشه! مثل این میمونه که به کیکیت زیاد تخم مرغ بزنی! این اصطلاح رو اصلا از همین جمله گرفتن و معادلش میشه "over-exciting" که ینی بیش از حد انجام دادن یه کاری!

 

Example: “The cheese bread I made was great, but I over-egged when I added habanero peppers on top”.

 

 

WIN‌D YOUR NECK IN

 

این دقیقا همون "سرت به کار خودت باشه"ست که ما ازش استفاده می‌کنیم! وقتی چیزی مستقیما به کسی مربوط نیست و الکی داره دخالت می‌کنه این اصطلاح رو براش به کار می‌بریم.

Example: “I get that you don’t want them to be mad at each other, but you’re not involved in their issue, so you should probably wind your neck in”.

 

 

BOB’S YOUR UNCLE 

 

 

ریشه‌ی این اصطلاح خیلی مشخص نیست که از کجا میاد، ولی در واقع وقتی به کار میره که یه کاری خیلی سخت تر از اونی بوده که فکرشو می‌کردی، تو فارسی هم به کنایه میگیم "'گفتنش آسونه" معادل دیگه‌ی انگلیسیش هم "easier said than done " رو میشه مثال زد! 

 

Example: “Just find a beat, record some vocals, and get them mixed and mastered. Bob’s your uncle, you’ve created a song!”

 

 

 

A FEW SANDWICHES SHORT OF A PICNIC

 

 

این اصطلاح خاص، آماده نبودن رو توصیف می‌کنه. در واقع برای کسی به کار میره که آمادگی و آگاهی کاملی از کاری  که داره انجام میده رو نداره.

Example: “He’s a lot of fun to hang out with, but the fact that he thought it’d be okay to come to my house at midnight shows he’s a few sandwiches short of a picnic”.

 

 

FULL OF BEANS 

 

این اصطلاح خیلی رایجه و کسی رو توصیف میکنه که خیلی مشتاق و پر انرژیه!منظور از دونه‌ها (beans) هم اینجا همون دونه‌های قهوه‌‌ست!  ریشه‌ی اون برمیگرده به این حقیقتی که دونه‌های قهوه پر از کافئینن! ( coffee beans).

Example: “You must be really full of beans this morning! How did you get up at sunrise and go on a run before I was awake?”.

 

 

QUIDS IN 

 

اگه دارید روی یه کاری وقت و سرمایه میذارید و جواب هم میگیرید، میشه گفت شما "quids in" هستین! تو انگلیسی عامیانه به پوند میگن کوئید، و وقتی از اصطلاح "quids in" استفاده میشه، یعنی شما رو شانسید و حسابی دارید سود میبرید!

 

Example: “I can’t believe it! He played the lottery and he somehow managed to be quids in”.

 


anonymous بازدید : 228 سه شنبه 02 دی 1399 نظرات (0)

 تو این بلاگ میخوایم به معرفی یکی از ترناک‌ترین و هیجان انگیزترین بازی‌های دنیا بپردازیم. بازی p.t ساخته‌ی آقای هیدئو کوجیما.

 

اجازه بدید از خالق اثر ، کوجیما شروع کنیم. هیدئو کوجیما ، متولد ۲۴ اوت ۱۹۶۳ یعنی می شه گفت اول شهریور ماه سال ۱۳۴۲ در توکیو ، ژاپن در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود ... ؟ نه ما از خانواده اش دیگه جدی خبری نداریم. اونچه از خانواده ی کوجیما می دونیم اینه که کم تو ژاپن مهاجرت نکردن و از وقتی که هیدئو حداقل بدنیا اومده ،  ۲ مرتبه ، از توکیو به شیراساکی در مرتبه ی اول و در مرتبه ی دوم از شیراساکی به کاوانیشی مهاجرت داشتند.

 

 

این آقای هیدئوی جوان ، از همون اول مغزش خوب کار می کرده ! و از همون اول هم می دونسته تقریباً جاش کجاست. کلاً به سینما و تصویرگری علاقه داشته و شاید چون به خودش باور نداشته اول تو سرش بوده که بازیگر شه . کمی که بزرگتر می شه و افکار مریضش ( ما اینجا از لفظ مریض بودن افکارش به نیت تمجید و استثنایی بودنش استفاده کردیم ) با دایره ی لغت بیشتری مواجه می شه ، تصمیم می گیره بنویسه ! اون داستان های کوتاهش رو برای مجلات ژاپنی ارسال می کرده و مثل دوران بلوغ هر هنرمند نابغه ی دیگه ای ، نوشته های این دوستمون هم به چشم مجله ها نمیاد و هرگز چاپ نمی شه ! البته الآن می گن دلیلش این بوده که اون مجله ها دنبال داستان های ۱۰۰ صفحه ای بودن و داستانهای هیدئو کوجیما اصولاً سه برابر حجم داشته، ولی شما به ما بگید این آخه دلیل می شه ؟!

 

 

خلاصه بریم جلوتر ، قسمت بعدی از زندگی کوجیما خیلی شبیه خودش نیست و فکر کنم به اصرار خانواده در دانشگاه دوره ی اقتصاد رو شروع می کنه. هرچند در همین مدت به نحوی خودش رو با فعالیت های فیلم سازی هم سرگرم می کنه. اما هرچه جلوتر می ریم ، این جاش رو دیگه باید از دوستان و هم دانشکده ای هایش  بپرسیم که چطور هیدئو بار دیگه به علایقش فرمون می ده و از فیلم سازی و کارگردانی که آخرین هدفش بوده، در سال چهارم دانشگاه به یکباره دست از تحصیل اقتصاد می کشه و نه فقط خانواده که دوستانش رو هم شگفت زده می کنه !

 

هیدئو کوجیما در سن ۲۳ سالگی وارد شرکت بازی سازی کونامی می شه و پروژه ی متال گیر استارت می خوره. می خوام بگم قبل از اینکه کوجیما برای خودش کوجیما بشه ، اینکه ۲۳ سالگیت رو با کونامی شروع کنی، آرزوی خیلی از ما بازی دوست ها می تونه باشه . درسته ؟ فقط یک سال زمان می بره و متال گیر در سال ۱۹۸۷ در ژاپن و اروپا عرضه می شه و کلییییی سر و صدا می کنه. و خیلی جای سؤال برای سازنده هاش نمی گذاره و بدون وقفه در سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۸ ، سری های دوم و سوم متال گیر با پسوند سالید اسنیک و سالید عرضه ی بازار و این مرتبه روی کنسول پلی استیشن اجرا می شه ! و بوووممم !!! کوجیما به هدفش می رسه و دیگه تبدیل به یک چهره ی مشهور بین المللی در این صنعت می شه !

ازونجایی که این دوستمون صرفاً یک هنرمند عشق هنر و چل و دیدونه نبوده ، و تحصیلات دانشگاهی در زمینه ی اقتصاد داشته ، برخلاف خیلی از هنرمندای دیگه حواسش به جیبش هم بوده و خیلی سریع شرکت کوجیما پروداکشنز رو به عنوان تابعه ای از کمپانی کونامی ثبت می کنه و به بازی می آره.

همکاری این شرکت با کونامی تا سال ۲۰۱۵ ادامه داشت و آخرین کار مشترکی که عرضه شد کماکان از سری بازی های متال گیر بود که سی و یکمین سری از بازی های این مجموعه در سیستم عامل های مختلف محسوب می شد و اسمش بود متال گیر ۵ : فانتوم پین.

اما ! اما این وسط یک کار نصفه نیمه ی دیگه ای هم بود که هرچند این جدایی باعث شد کار شهید شه به نحوی و هیچ وقت نه تنها نسخه ی نهایی بازی عرضه نشد ، که حتی دموی بازی هم از فروشگاه پلی استیشن حذف شد !  و این بازی چیزی نیست جز بازی P.T.  از سری بازی های سایلنت هیل کونامی.مجموعه ای که به خودی خود یکی از سری بازی های مشهور کمپانی کونامی بود و این مرتبه با حضور کوجیما در بخش کارگردانی و طراحی می تونست به یکی از مادگارترین بازیهای طول تاریخ این صنعت تبدیل شه ! باور کنید اغراقی در کار نیست ! کافیه شما با دموی این بازی که در ۱۲ اوت ۲۰۱۴ عرضه شد و فقط ۳۰ دقیقه زمان داشت آشنا باشید. خیلی ها جرأت بازی کردنش رودر شب یا  تنهایی نداشتن  و حتی باور کنید خود بنده ! بازی رو در حالت بی صدا و MUTE   نهایتاً تونسته ام تموم کنم. 

 

 

 

این بازی که قطعاً مثل مابقی سری های بازیش در ژانر ترس و وحشته ، با کارگردانی کوجیما جداً از جلوه های ترس نمی گیم جدید اما ویژه ای برخورداره که شاید صرفاً ترکیب دقیق و زمان شناسی عالی در طراحی بازی موجب می شه تا این اندازه ترس بر شما غلبه کنه.

 داستان ازونجایی که ماهیت بازی یک دمو قرار بوده باشه خیلی واضح مطرح نمی شه و خیلی سر و ته خاصی نداره. شما وارد یک خونه ای می شید با یک پلان عجیب و غریب و از طریق آنچه از صدای رادیو پخش می شه صرفاً متوجه می شید که یک مرد در این خونه مرتکب قتل همسرش و دو فرزندش شده. و به دو مورد قتل مشابه دیگر هم در سطح شهر اشاره می شه ( اینجا همونجاییه که ما ایده ی اتاق فرار MY NAME IS SIDNEY رو برای سناریوی ترسناک دوممون ایده گرفتیم که در عین حال که داستان به داستان اتاق فرار DEAD END متصل و مرتبطه ، ترتیب در بازی مطرح نباشه و پیش شرط و پیش نیازی برای تجربه ی هر یک از بازی ها وجود نداشته باشه ). در این بازی بر خلاف دیگر سری بازی های سایلنت هیل ، تصویر بصورت اول شخص نمایش داده می شه و  کاراکتر شما از هیچ ابزار و توانایی خاصی برخوردار نیست و همین مواجه شدن شما با هر اتفاق ماورا طبیعتی رو بخصوص اگر روح خصمانه ی لیزا باشه ، سخت تر و ترسناکتر می کنه.

جالبه بدونید در طراحی ظاهر کاراکتر لیزا ، کوجیما از دو شخصیت Yurei  و Ubume فرهنگ سنتی ژاپنی استفاده کرده و بهتون پیشنهاد می کنم اگر می خواید بیشتر خودتون رو بترسونید حتماً این دو اسم رو گوگل کنید و یا راجع بهشون بخونید و یا به دیدن نقاشی ها و تصویرها اکتفا کنید ! چرا یه ملیت یه همچین شخصیت های ترسناکی باید تو فرهنگ کهنش داشته باشه آخه ؟!!! واقعا چرا ؟!

بگذریم. شما صرفا در بازی حرکت می کنید و در تصویر می تونید زوم کنید که با انجام یک سری مشاهدات صرفاً در بازی پیش می روید و هربار که از زیر زمین خانه خارج می شوید، دوباره خودتون رو در سردر ورودی خونه می بینید.

شبها یکی پس از دیگری سپری می شوند تا در نهایت در اصلی منزل باز می شه و شما بالاخره هر ساختمان خارج و  به خیابان راه پیدا می کنید. اینجاست که دموی کات سین و تریلر بازی نمایش داده می شه ، و دو چیز توجه شما رو بخودش جلب می کنه ، اسم بازی سایلنت هیل و البته نقش آفرینی نورمن ریدس در بازی ! اومدم بگم حیف ! که این بازی نسخه ی کاملش عرضه نشد که ما از بازی نورمن ریدس لذت ببریم که خوب، کوجیما بعد از جداییش از کونامی و ساخت بازی Death Stranding  با کمپانی خودش ، این جای خالی رو پر کرد و می تونید حسابی با نورمن ، نقش آفرینیش و شکلک هایی که تو آینه اتون در میاره خودتون رو راضی کنید.

 

خیلی بیشتر از این حرفها می شه از کوجیما ، سایلنت هیل ، دث استرندینگ و دیگر اسمها و موضوعاتی که در این بلاگ مطرح شد براتون بگیم ، اما باشه برای بلاگ های بعدی شاید.

در آخر،  آنچه در اتاق فرار DEAD END  از مجموعه ی اسکیپ کیوب طراحی شده ، عیناً طراحی و بازسازی همین بازیP.T.  با المان های حتی الامکان یکسان و روایت داستانی کاملاً برابر است. پس خیلی دنبال داستان روشنی نباشید ، دنبال چرا ها نباشید و صرفاً انچه کوجیما برای مخاطبینش در مانیتور کونسول های بازیشون طراحی کرده رو ، اینبار در واقعیت لمس کنید و تجربه کنید. 



anonymous بازدید : 63 دوشنبه 01 دی 1399 نظرات (0)


پیانو در تاریخ موسیقی، چه مدرن و چه کلاسیک، سازی بسیار موثر بوده است. این ساز محبوب و زیبا در ایتالیا  و در سال ۱۷۰۰ میلادی ساخته شد. برخی پیانو را تکامل یافته‌ی ساز هارپسیکورد می‌دانند. پیانو در طیی سالها تکامل خود به شکل‌های مختلفی از جمله پیانو رویال، پیانو دیواری، دیجیتال، هیبریدی و در نهایت کیبورد درآمد. در اینمقاله ۱۰ حقیقت جالب را درباره‌ی این ساز بیان کردیم که شاید نمی‌دانستید!


۱- کشش سیم‌ها


پیانوها معمولا حدود ۲۲۰ تا ۲۳۰ سیم فلزی دارند که خیلی محکم در کنار هم بسته شدند تا هنگام ضربه‌‌ی چکش صدا تولید کنند. هر سیم به طور معمول حدود ۱۶۸ پوند فشار را متحمل می‌شود که باعث می‌شود کشش بیشتر پیانوهای استاندارد بین ۱۸ تا ۲۰ تن باشد، البته بعضی از پیانوها کشش وحشتناک ۳۰ تنی را هم تحمل می‌کنند. این حقیقت شگفت انگیز است که باعث میشود کوک کردن پیانوها کار سخت و پیچیده‌ای بوده و فقط توسط یک متخصص قابل انجام باشد.


۲-  پیانوی کهکشانی 


پیانوی کهکشانی توسط کمپانیِ سازهای کهکشانی در دبی ساخته شده که تخصص‌شان ساخت سازه‌های عجیب و لوکس است. پیانوهای زیادی وجود دارند که مانند اثری هنری هستند، اما این سازه را می‌توان خاص ترین‌شان دانست. پیانوی کهکشانی را با قیمت ۱.۳۶ میلیون دلار می‌توان یکی از گرانترین سازهای دنیا خواند. بدنه‌ی این پیانو از ورق‌های طلای ۲۴ عیار ساخته شده و دارای درب اتوماتیک و کلیدهای منحنی است.


۳- گرانترین پیانو 


این پیانو ساخته‌ی دست هایزمن است و برای اولین بار در المپیک ۲۰۰۸ پکن  توسط پیانیست معروف چینی،  لانگ لانگ، نواخته شد. این پیانو طراحی زیبا و شفافی دارد و به همین خاطر، به آن پیانو‌ی کریستالی می‌گویند. این پیانو به قیمت ۳.۲۲ میلیون دلار به فروش رسید و گران‌ترین پیانوی دنیا نام گرفت.


۴- اولین پیانوی اختراع شده


اولین پیانو در سال ۱۹۰۷ در ایتالیا توسط بارتولومئو دی فرانچسکو کریستوفورتی، که سازنده‌ی معروف سازهارپسیکورد بود، ساخته شد. اولین ساخته‌ی او را "هارپسیکورد با صدای بلند و نرم "می‌خواندند، این نام البته بعدها به پیانو کوتاه شد. هارپسیکورد تنها صداهایی در حجم و رنجی خاص را تولید می‌کرد، بنابراین ساخت سازی که به تماس حساس باشد، تحولی عظیم محسوب می‌شد. اولین پیانویی که اختراع شد بسیار گران بود، به طوریکه خرید آن برای خانواده‌های ثروتمند نیز به سادگی امکان پذیر نبود.اولین پیانوها قطعا متفاوت بودند و به خوبی پیانو های امروزی هم نبودند. در قرن نوزده میلادی بود که پیانویی با ظاهررایج امروزی ساخته شد.


۵- پیانوهای دیجیتال


پیانوهای دیجیتال برای نخستین بار در ۱۹۸۰ وارد بازار شدند، اگرچه سازهای الکترونیکی ۶۰ سال قبل از آن وارد دنیای موزیک شده بودند. اولین نمونه‌ی پیانوی دیجیتال در واقع ساز آکوستیکی بود که توسط یک ارتقا دهنده، امکان تقویت صدا را می‌داد، بسیار هم محبوب بود و هنرمندان مشهوری همچون ری چارلز و دوک الینگتون، آن ساز را می‌نواختند.


۶- بزرگترین پیانوی دنیا


رکورد دار ساخت بزرگترین پیانو در دنیا، آقای آدریان مان نیوزلندی است. ساخت این پیانوی غول آسا ۴ سال زمان برد، وزن این ساز ۴ تن است و طولش به ۵.۷ متر می‌رسد. آقای مان ۲۵ ساله بود که موفق به اتمام ساخت این ساز غول پیکر شد. 



۷- کوک کردن پیانو


یک پیانوی جدید باید سالی ۴ بار کوک شود که بعدها به ۲ بار در سال کاهش می‌یابد. همچنین پیانوها اگر در محیط های خیلی مرطوب و یا خیلی خشک نگهداری می‌شوند، باید کاملا کوک بمانند. پیانوهای دیجیتال نیاز به کوک شدن ندارند، گرچه نگهداری نامناسب از آنها منجر به تاب برداشتن صدایشان می‌شود.


۸- پیانو ساز زهی است یا کوبه‌ای؟


این موضوع همیشه بحثی داغ در میان موزیسین‌ها بوده است، شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید این ساز را سازی کوبه‌ای می‌دانند. گرچه پیانو توسط سیم‌ها و در اثر برخورد چکش به آنها نواخته می‌شود، اما در ارکستر سمفونیک در میان سازهای کوبه‌ای جای دارد.



۹- پیانوهای دیواری از پیانوهای رویال آهسته تر هستند


نواختن پیانوی رویال سریعتر از پیانوهای دیواری است، به این خاطر که پیانوی رویال دارای یک اهرم تکرار است و به نوازنده اجازه‌ی تکرار نت ها حتی وقتی‌که کلید کاملا بالا نیامده است را می‌دهد. اما نواختن نت تکراری در پیانوهای ایستاده نیازمند بالا آمدن کامل کلید است. 


۱۰- پیانو، پادشاه سازهای موسیقی


پیانو را پادشاه سازها می‌دانند، دلیل آن هم اینست که  رنج نت‌هایی که می‌توان با پیانو نواخت بسیار وسیع و گسترده است ، از کوتاهترین‌ تا بالاترین نت‌ها با این ساز منحصر بفرد نواخته می‌شود.همچنین پیانو تنها سازیست که امکان همنوازی و نواختن ملودی به طور همزمان در آن وجود دارد، این دلایل است که پیانو را به سازی کامل و مستقل تبدیل می‌کند. 




anonymous بازدید : 67 دوشنبه 01 دی 1399 نظرات (0)

اگر با مجموعه ی ما و اتاق فرارهای ما آشنایی داشته باشید ، باید بدونید که یکی از سناریوهای ما ، MY NAME IS SIDNEY  با الهام از فیلم آنابل ساخته شده فیلم آنابل. باید بهتون بگم که برعکس چیزی که تمام فیلم های ترسناک اول یا آخر فیلمشون صرفاً به شوخی و یا به  دروغ مدعی می شن که بر اساس واقعیت ساخته شده آنابل کاملاً از روی واقعیت ساخته شده. و نه یک واقعیت جزئی ! منظورم اینه که فقط عروسک یک بنده خدایی اسمش آنابل نبوده. یا فقط از قضا اسم بازیگر زن نقش اول آنابل والیس نیست. ( حتماً از این بازیگر سریال پیکی بلایندرز رو ببینید ) نه ! این عروسک شوم ! دقیقاً به همین اسم وجود داشته و البته باید بگیم که داره ! و عیناً در قفسه ای شیشه ای که از کلیسای ترینیتی منهتن در نیویورک آمریکا  با طلسم تهیه شده محبوس شده! و مجدداً عیناً در موزه ی خانگی یک زوج نازنین که گویا هیچ سرگرمی و استعداد دیگری در زندگی جز این ژانگولر بازی ها نداشتن، نگهداری می شه. این عروسک در سال ۱۹۷۰ و عیناً مطابق با فیلم از دو هم اتاقی که عروسک رو خود مدعی بودند که دزدیده اند تحویل گرفته می شه و گویا روحی که اون تو تسخیر شده متعلق به دختری به اسم آنابل هیگینز هست.

برگردیم به زوج وارن،  این زوج عاشق به نامهای ادوارد وارن ماینی و لورن ریتا وارن هردو در زمینه های فراطبیعی محقق محسوب می شدن و خیلی از مسائل شیطان شناختی رو خودشون به صورت خودآموز آموخته بودن. این زوج استثنائی امروز هردو از دنیا رفته اند ( اد در ۲۰۰۶ و لورن در ۲۰۱۹ ) و متاسفانه یا خوشبختانه ، آموخته های خودشون رو به برادرزاده ی اد و خواهرزاده ی لورن ، انتقال دادن ! می خوام بگم نگران نباشید ، هنوز کسی هست که حواسش به این عروسک و بقیه دوستایی که تو اون کلکسیون شخصی دوستان جمع آوری شدن ، رسیدگی کنه و ازشون مراقبت کنه.

گفتیم دوستای دیگه ، بله . این عروسکه من ، مثل آنچه در فیلم میبینید کنار مهره ها و اعضای دیگر شیطانی اسیر شده که به دیگر پرونده های زوج وارن مربوط می شه. زوج وارن پرونده های متعددی رو درش حضور داشتن و ایفای نقش کرده اند که باید بهتون بگم خیلی از بهترین فیلم های ترسناکی که دیدید و دنبال می کنید اصولاً به پرونده های همین دو نفر و تجربیات و دست نوشته های همین دو نفر بر می گرده. برای مثال فیلمهای احضار ۱ و ۲ که در آنها دو پرونده ی خانواده ی پرون و آمیتی ویل از مجموعه تحقیقات برجسته ی خانواده ی وارن به حساب می آیند.

پرونده های زوج وارن در خانواده ها و یا خانه های تسخیر شده یا نفرین شده زیاد هستن ، مثل خانواده ی آنفیلد پولترژئیست در لندن که باز الهام بخش در ساخت فیلم احضار ۲ بوده است و یا قتل هایی که در پرونده ها نشانی از تسخیر و جن زدگی یافت می شد، باز می شه برای نمونه به پرونده ی قتل آلن بونو ، توسط هم خانه اش، آرنی جانسون در سال ۱۹۸۱ اشاره کرد. این موارد زیاد هستن و در رابطه با هر پرونده الآن صرفاً یک سری نوشته هست که به تأیید و یا تکذیب آنچه گذشته می پردازه. اما عروسک آنابل ، در قفسه اش سر و مر و گنده حاضره ! و دیگر دوستهاش که اتفاقاً تصویری از اونها رو هم حتماً در فیلم آخر آنابل  با اسم Annabelle Comes Home می تونید ببینید. مثل جعبه ی موسیقی خانواده ی پرون ، سامورایی ، پیانویی که خود بخود نواخته می شه ، میمون اسباب بازی ، آینه ی احضار ، کتاب سگ سیاه ، بت شیطانی ، تابوت خون آشام و آجری از رهبر برلی و شاید عروسکی از آنابل ترسناکتر ، عروسک سایه ، که اگر کنارش بخوابید می تونه باعث ایست قلبی ، تفنس و حتی مرگتون بشه !

فکر کنم همین اندازه کافی باشه ، و در همین اندازه که بدونید این فیلم ها خیلی هم ساخته ی ذهن و تخیل نویسنده و فیلمساز نیست و نمی دونیم چرا و چجوری ، ولی بعضی ها واقعاً این اندازه بدشانس هستن که توی زندگیشون درگیر این مسائل شیطانی هم بشن !

اگر دوست دارید کمی فراتر از فیلم های ترسناک ، این فضاها رو از نزدیکتر و شاید ملموستر تجربه کنید حتماً اتاق فرار MY NAME IS SIDNEY  از مجموعهاتاق های فرار اسکیپ کیوبرو تجربه کنید. 

 



anonymous بازدید : 47 یکشنبه 30 آذر 1399 نظرات (0)

در تاریخ موسیقی، نوابغ بسیاری ظهور کردند و با آثارشان کل دنیا را تحت تاثیر خود قرار دادند، در میان این افراد نمایندگان نام آشنایی از دنیای گیتار وجود دارند که با هنرشان سبک‌های موسیقی راک،جز و بلوز را برای همیشه متحول ساختند. در این مقاله به معرفی ۱۰ نفر از آنها به انتخاب مجله موسیقی رولینگ استون می‌پردازیم. 



1-  جیمی هندریکس 


جیمز مارشال هندریکس ، زاده ی 27 نوامبر 1942 در سیاتل آمریکاست ، خواننده و نوازنده ی معروفی که بسیاری او را تاثیرگذارترین نوازنده یگیتار الکتریک در تاریخ موسیقی  و یکی از از تحسین شده ترین موزیسین ها در قرن 20 می دانند .

او بی شک انقلابی عظیم را در موسیقی راک پدید آورد ، نوازندگی روان او مثال زدنی و بی بدیل است . موسیقی جیمی هندریکس برخاسته از جان و روح اوست و بر روح مخاطب  نیز تاثیری عمیق می گذارد .

"Little wing " یا بال کوچک را میتوان زیباترین اثر او دانست که  بسیاری معتقدند که هیچ نوازنده ای نمیتواند به مانند خود جیمی ، این قطعه را چنان عمیق و تاثیرگذار بنوازد . 

 این اسطوره ی بزرگ در سپتامبر 1970 در لندن از دنیا رفت .



2- اریک کلپتون


اریک کلپتون ، ستاره ی سبک بلوز و راک ، خواننده و ترانه سرای زاده ی بریتانیاست . سادگی خاص او در نوازندگی و سبک و انرژی خاص او مثال زدنی است . 

کلپتون در دوران  زندگی هنری خود ، یکبار به عنوان هنرمند تکنواز و دوبار با گروه های  "cream " و " yardbirds " به تالار مشاهیر راک اند رول راه یافته است .


3- جیمی پیج


جیمز پاتریک پیج ، تهیه کننده ، موزیسین و ترانه سرای انگلیسی ، از اعضای گروه های راک معروف " led zeppelin" و 

"the yardbirds" ، بی شک لایق جایگاه سوم در لیست ماست . به عنوان نوازنده ی اصلی او همیشه دقیق ترین اجرا را داشته و سلیقه ای فوق العاده  در نوازندگی اش دیده می شود . 

از برجسته ترین آثار او میتوان به " heartbreaker "  اشاره کرد که اوج هنر خود را در آن به نمایش گذاشته است .


4- کیث ریچارد


کیث ریچارد ، موزیسین انگلیسی را با گروه معروف "the rolling stones " میشناسیم .  بدون شک اسطوره ای بزرگ در تاریخ نوازندگی  است . 

معروف ترین آهنگ ریچارد ، "happy"  به همراه رولینگ استونز است که در آن سبک زندگی بی قید و شرط خود را با بیان این جملات جشن میگیرد :


هرگز نمیخواستم مثل بابا باشم

صبح  و شب برای رئیس کار کنم .



5- جف بک


آثار جف بک را میتوان تلفیقی از نبوغ و شخصیت او دانست . این هنرمند انگلیسی عضو گروه معروف "yard birds "  را ، که در سال 1944 در ولینگتون  به دنیا آمد را میتوان به عنوان یکی از برجسته ترین نوازندگان گیتار در تاریخ  دانست ، کسی که به اعتقاد بسیاری ، مرزهای سبک بلوز را جابجا کرد !


6- بی بی کینگ


جایگاه ششم لیست ما متعلق به اسطوره ی آمریکایی بی بدیل تاریخ موسیقی ، بی بی کینگ است . 

او اولین اثر خود را در سال 1949 روانه ی بازار و بعد از آن دهه ها را صرف اجرا بر صحنه های مختلف کرد . بی بی کینگ سالانه بیش از 300 تور در جای جای دنیا برگزار میکرد . در سال 2009 موفق به کسب 15 گرمی خود شد و 6 سال بعد در سال 2015 از دنیا رفت . 



7- چاک بری


چاک بری امریکایی  ، خواننده و ترانه سرا را میتوان یکی از پیشتازان موسیقی راک اند رول دانست . از معروفترین آثار او ،

   “ no particular place to go “ ، "You never can tell “ و "johnny B.good " هستند .

دنیا این اسطوره ی بزرگ  دنیای گیتار را در سال 2017 از دست داد .



8- ادی ون هیلن


 ادی ون هیلن ، موزیسین هلندی-آمریکایی ، گیتاریست اصلی گروه راک آمریکایی ، " ون هیلن" بود.

از آثار ماندگار او میتوان به  "unchained" اشاره کرد که سبک نوازندگی خاص او  طوریست که انگار ساز دیگری به جز گیتار مینوازد  !

متاسفانه این نوازنده ی تکرار نشدنی ، در اکتبر 2020 دیده از جهان فرو بست .


9- دوین آلمن


هاوارد دوین المن ، گیتاریست راک آمریکایی ، بنیانگذار گروه "برادران آلمن " ، نوازنده ی بی رقیب اسلاید است . تام داود ، تهیه ی کننده ی موسیقی و مسئول معرفی دوین و اریک کلپتون ، دیگر اسطوره ی این لیست در یکی از خاطرات خود آورده است که :

در سال 1970 ، زمانی که گروه برادران آلمن مشغول ضبط دومین آلبوم خود بودند ، مدیر برنامه های اریک کلپتون با او تماس گرفته و از او اجازه ی ضبط در استودیو اش را میخواهد . تام این موضوع را به دوین گفته و او بسیار مشتاقانه از ایم مسئله استقبال میکند و حتی از او میخواهد که در هنگام ضبط آلبوم اریک در استودیو حضور داشته باشد . 

بعد ها این دو در اثری به نام " لایلا " ، با هم همکاری داشتند . 


10- پیت تاونزند


پیتر دنیس بلنفرد تاونزند ، گیتاریست متولد لندن ، رتبه ی دهم را در لیست ما از آن خود کرده است . این اسطوره ی نوازندگی ، از اعضای گروه معروف و تکرار نشدنی  "the who " است . 

پیتر در دوران حرفه ای خود هرگز به طور مستقل کار نکرده و به همین خاطر است که بعضی معتقدند ، بسیاری از افراد به توانایی بی نظیر او در در نوازندگی پی نبرده اند . 

از مشهورترین آثار او به همراه "the who" ، میتوان به آهنگ  بی نظیر "won't get flood again"  ، " Baba O'riley " و "let my love open the door " اشاره کرد . او اکنون 75 سال سن دارد . 


 

anonymous بازدید : 65 یکشنبه 30 آذر 1399 نظرات (0)

 در ادامه معرفی بازی‌های ترسناک بذارید از یه بازی که نیمه دوم همین امسال ریلیز شده و به عنوان یکی از ترسناکترین بازی های سال شناخته شده، براتون بگیم. فراموش نکنید اگر در سال ۲۰۲۰ و با وجود تمام اتفاقات ترسناکش بازی ای بیاد و بتونه لقب ترسناکترین رو به خودش اختصاص بده ، حتماً !!! چیز خوفناکی باید باشه ! همونطور که گفتیم، Death Stranding نقاط مشترک زیادی باP.T. داشت، ولی حالا یه بازی جدید ساخته شده که باید گفت فقط شبیه نیست و در واقع داستانش عیناً و کاملا از P.T. الهام گرفته شده. امکان نداره بازی ترسناک Infliction (تحمیل) رو بازی کنید و از همون شروع بازی ، از قسمت منوی بازی حتی یاد P.T. و اتفاقات اون نیوفتید. همین کافیه که از لحظه ای که دسته ی کنسول رو دستتون میگیرید ، یک چراغ رو حداقل روشن بگذارید و روی صندلیتون میخکوب شید.



بلاگ  قبلی‌مون هم در مورد یکی از ترسناک‌ترین بازی‌های این دهه ینی P.T نوشته بودیم.این بازی از ساخته‌های آقای کوجیما ست و از سری بازی‌های سایلنت هیل، ساخته شرکت کونامی بوده که اولین بار به صورت یه دموی 30 دقیقه‌ای در سال 2014 معرفی شد. بعد از معرفی این بازی، کوجیما به خاطر مسائلی که الان نمی خواهیم بهشون اشاره کنیم، از کمپانی کونامی جدا شد و تشکیلات خودش رو راه اندازی کرد تا در سال 2019 یک بازی شاهکار دیگه رو به اسم Death Stranding روانه بازار کرد که البته نقاط مشترک زیادی با P.T. داشت. شاید اولین و واضح ترین و بارزترین نشانه اش حضور نورمن ریدوس به عنوان نقش اول داستان در هر دو بازی باشه. بگذریم ! قرار نیست بیشتر ازین از P.T  صحبت کنیم. اگه دلتون می خواهد ترس این بازی رو، نه از پشت صفحه کامپیوتر، که مستقیم و با پوست و استخوان خودتون تجربه کنین، حتما اتاق فرار DEAD END رو که بازسازی عینی این بازی کامپیوتریه رو تجربه کنید و پشت بندش اتاق فرار My Name Is Sidney  رو هم از دست ندید که میتونه برای شما و دوستانتون مکمل خوبی باشه!



این بازی که به صورت اول شخص طراحی شده، طی دو نسخه عرضه شده؛ نسخه اولیه توسط استودیوی مستقل استرالیایی Caustic Reality سال 2018 به بازار اومد. این استودیو خودش هم داستان باحالی داره! کل کارای طراحی بازی و نویسندگی داستان و کلا همه چی به عهده مالک کمپانی، آقای Clinton McCleary انجام میشه!! یه چیزی شبیه اونچه در مجموعه یاتاق فرارهای اسکیپ کیوب اتفاق می افته و با حداقل نفرات حداکثر خروجی گرفته می شه. بگذریم، خلاصه که اولین نسخه بازی که پابلیش میشه برای pc عرضه میشه و حسابی هم جایزه می بره. اما نسخه ای که جدیدا منتشر شده و اسمش Infliction: Extended Cut و شاید به روزرسانی شده‌ی همونه... روی تمامی کنسولها قابل بازیه و همینه که باعث می شه خیلی زود بین گیمرها تا این اندازه مطرح بشه!


بریم سراغ داستان بازی! همه این شناخت رو داریم که بازی‌ها و فیلم‌های ترسناک باعث می شوند شما به عنوان بیننده یا شرکت کننده یا بازی کننده، بترسید، درسته؟ ولی چیزی در مورد احساس دلهره چی ؟ میدونید؟ بین احساس ترس و دلهره مرز پر رنگ ! اما باریکیه. کارگردان‌های معروفی مثل هیچکاک بیشتر روی دلهره مانور میدن... این حس دلهره‌ست که نهایتاً توی قلب و روحتون نفوذ میکنه و شاید باید گفت از احساس ترس عمیق‌تر و شدیدتره. مثال واضح ترش ، شما توی فیلم های ترسناک تا نمیدونید با چی طرفید، دلهره دارید و از زمانی که اون موجود خبیث و ترسناک رو میبینید و یا باهاش آشنا می شید، دلهره ی شما تبدیل به ترس می شه. و باید گفت بهترین جنبه بازی Infliction هم همینه که ترس و دلهره رو همگام با هم پیش میبره و حسابی ضربان قلبتون رو بالا پایین می کنه !


اولش اینجوری شروع می شه که شما داخل ماشین هستید و وارد گاراژ یک خونه میشید و بازی به همین سادگی شروع میشه! ماها معمولا انتظار داریم که بازی‌های ترسناک یک موسیقی مرموز داشته باشن، ولی اینفلیکشن شما رو توی یه سکوت مطلق غرق میکنه، یه سکوت دلهره‌آور، تنها با صدای تیک تاک یک ساعت! یا هر چیز پیشبینی نشده ی دیگه ای. پس یادتون باشه حتما با هدفون بازی رو تجربه کنید . شما باید توی این خونه بزرگ بگردین و سرنخ‌ها رو جمع کنید. می پرسید چه سرنخ هایی؟ خب، اولش داستان گنگه و شما نمیدونید چه خبره، ولی هرچی در بازی پیش میرید توجهتون بیشتر به عکسهای روی دیوار که یک خانواده خوشحال و خوشبخت رو نشون میده جلب میشه و نهایتا از بین همین خاطرات شیرین گناهان گذشته‌تون رو کشف، و راهی به سمت رستگاری پیدا می‌کنید. اوه، راستی یک روح خبیث هم توی خونه همراهتونه و بعضی وقتا یهو توی صورتتون سبز میشه! تنها راه نجات‌تون توی این مواقع اینه که زیر تخت، توی کمد، یا هرجایی که دم دستتونه قایم بشید تا روح گوگولیمون تشریفشون رو ببرن.


بازی معما محوره و سرنخ‌ها و وسایلی که به مرور پیدا میکنید توی حل معماها کمکتون میکنن. در طول بازی شما با حل معماها، گوش دادن به صداها، و مدارک و شواهدی که پیدا میکنید کم کم متوجه می شوید که چی شده که سر از این خونه درآوردید و ما هم قرار نیست بیشتر از این بازی رو براتون اسپویل کنیم. پس در اولین فرصت ، یک شبی که فرداش کاری ندارید ( شاید همین دوران قرنطینه بهترین زمان باشه ) ، حداقل ۳ ساعتتون رو خالی کنید ، یک ذره خوراکی های شیرین رو کنارتون داشته باشید ، اگر جراتش رو دارید چراغها رو خاموش کنید ، هدفون رو لحاظ کنید و در آخر دکمه ی استارت رو فشار بدید ! شب خوبی رو براتون آرزو می کنیم ! یوهاها : )))




تعداد صفحات : 76

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 760
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 26
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 214
  • بازدید ماه : 805
  • بازدید سال : 10,887
  • بازدید کلی : 88,089